دیگر مقالات

فروید ، نابغه بدون هدف

هنگامی که سخن از فروید ، نابغه بدون هدف به میان می‌آوریم، به طور ناخودآگاه، فردی را در ذهن خود تصور می‌کنیم که توانایی ارائه یک مقوله بسیار استثنایی را داشته باشد. این مقوله‌ها می‌تواند مرتبط با مبحث آفرینش یا خلاقیت، نوآوری و توانمندی های ذهنی باشد. بدون شک زیگموند فروید یکی از این نوابغ است. اما چرا؟
فروید در زمینه‌های گوناگونی از علوم روانشناسی، مطالب و موضوعاتی را مورد بررسی قرار داده است که تا به امروز افراد معدودی توانسته‌اند این موضوعات را مورد نفی قطعی قرار دهند.
ما در این مقاله قصد داریم با فروید، به عنوان یک فرد نابغه که گاه بی هدف نیز تلقی می‌شود، آشنا شویم. حتی اگر کسی هستید که هیچ از فروید نمیدانید، کافیست تا انتهای این مطلب همراه ما باشید.
در انتهای مقاله با هدفمند بودن اندیشه‌های فروید در عین بی هدفی، آشنا خواهید شد.

فروید ، نابغه بدون هدف

زیگموند شلومو فروید عصب شناس اتریشی و بنیانگذار علم روانکاوی، در سالیان 1856- 1939 می‌زیسته است. او طی سالیان زیادی به عنوان استاد رشته نوروپاتولوژی، فعالیتهای منحصر‌به فردی از خود نشان داده است.

فروید به عنوان محقق پذیرش یافته در دانشگاه وین، در زمینه های گفتار درمانی و شناخت بیماری های مرتبط با کالبدشکافی اعصاب میکروسکوپی، در بیمارستان عمومی وین حضور بسزایی از خود ایفا کرد.
فعالیتهای دانشگاهی و تحقیقاتی که زیگموند فروید در زمینه های گوناگون انجام داده است، سبب شد تا علم روانکاوی را بنا نهد.

وی در کنار توسعه نظریات خود، همواره توجه خاصی به جهان هنر نشان داشته است. به طوری که برخی نبوغ فروید را ریشه در تحلیلی میدانند که وی از نمایشنامه های شکسپیر و مقالات گوته به دست آورده است.
در ادامه با نظریات و نگاه های این نابغه آشنا خواهید شد.

فروید و روانکاوی

از فروید با عنوان پدر و بنیان‌گذار روانکاوی یاد می شود. روانکاوی، روشی است که برای درمان بیماری های روانی در نظر گرفته شده است. همچنین این روش تحت عنوان یک نظریه مطرح، رفتار انسان را مورد بررسی و توضیح قرار می دهد.
بر‌اساس نظریه های زیگموند فروید، وقایع دوران کودکی تاثیر زیادی در زندگی بزرگسالی ما خواهند گذاشت. این وقایع در‌حقیقت، شخصیت ما را شکل می دهند.
برای‌مثال فروید معتقد است اضطراب ناشی‌ از تجربیات آسیب‌زا در گذشته یک فرد، به شکل یک نوع هوشیاری پنهان، درون او وجود دارد. این جریان هوشیاری پنهان، ممکن است در بزرگسالی مشکلاتی ایجاد کند.
طبق نظریات فروید انسان یک فریب بزرگ برای دیگران است، زیرا انسان قادر است در خودفریبی بهترین عملکرد را از خود نشان دهد. اما دقیقا منظور فروید چیست؟ آیا فروید میگوید که ما به طور‌ عمدی درحال دروغ گفتن هستیم؟ جواب این سوال خیر است.

وقتی رفتار خود را برای دیگران توضیح می دهیم، از این رفتار می توان به عنوان یک فعالیت ذهنی آگاهانه یاد کرد، اما در‌حقیقت به ندرت گزارشی واقعی از انگیزه خود ارائه می دهیم. فروید باور دارد که یک جریان هوشیاری پنهان در ذهن ما، در حال اثر‌گذاری است.

تلاشهایی که فروید برای نفوذ به این پوشش پنهان انجام داده است بخشی از نظریه روانکاوی وی را شامل می‌شود. این فرآیند به طور غالب بسیار ظریف و پیچیده است به طوری که تمام زندگی این نابغه، تحت‌تاثیر این نظریه قرار گرفته است.
فروید به‌عنوان یک نابغه، علاوه بر بیان نظریه‌های مختلف، توانسته است واژگان خود را برای معرفی نظریاتش، وارد واژگان جامعه غربی کند. این واژه سازی نه تنها در غرب، بلکه امروزه منبع مهمی برای بررسی رفتارهای انسانی در نظر گرفته می شود.

برخی از این واژگان امروزه به طور عامیانه به شرح زیر است:

• آنال در رابطه با مبحث شخصیت؛
• لیبیدو در رابطه با جریان و میل جنسی؛
• سرکوب؛
• کاتارتیک؛
• لغزش فرویدی یا اسلیپ؛
• روان رنجور؛
و برخی دیگر از واژگان که امروزه اصطلاحی رایج به حساب می آیند مانند: ضمیر ناخودآگاه.

 

ذهن ناخودآگاه

زیگموند فروید در بازه زمانی 1900 تا 1905 یک مدل توپوگرافی از ذهن ارائه داد. این مدل که به طور کامل توسط شخص فروید ایجاد شده است، به موجب ویژگی هایی که در ساختار و عملکرد ذهن وجود دارد، قابل توصیف است.
فروید برای توصیف سه سطح ذهن، از قیاس کوه یخ استفاده کرده است. به این صورت که در سطح هوشیاری، افکاری وجود دارد که در زمان حال یا اکنون مورد توجه ما قرار می گیرد. فروید این قسمت را قله کوه نامید.

ضمیر ناخودآگاه شامل تمامی مواردی است که در حافظه پنهان، قابل بازیابی است. شاخص ترین منطقه ای که فروید به آن اشاره دارد، منطقه ناخودآگاه ذهن است. زیرا وی معتقد است فرآیندهایی در این قسمت نهفته است که علت اصلی بیشتر رفتارهای ما را نشان خواهد داد. مهمترین قسمت ذهن، همانند کوه یخ، بخشی است که قادر به دیدنش نیستیم.

ذهن ناخودآگاه به عنوان یک مخزن یا به تعبیر فروید، یک دیگ سرشار از خواسته ها و انگیزه های بدوی، به شکلی در‌حال جوشش، عمل می کند.
برای توضیح آنچه که فروید به آن می اندیشیده است باید به دریافت او از بیمارانش توجه کنید. به گفته فروید بعضی از وقایع و خواسته ها برای بیمار، بسیار ترسناک و دردآور است. این وقایع در‌حقیقت درون ذهن ناخودآگاه حبس شده اند. حبس شدن از طریق روند سرکوب رخ خواهد داد.
زیگموند فروید بسیار به اهمیت ناخودآگاه تاکید داشته است. فرض اصلی نظریات فرویدی بر این پایه استوار است که ذهن ناخودآگاه، رفتار افراد را بیشتر از آنچه که به طور معمول قابل حدس باشد، نشان میدهد. به بیان ساده؛ رفتار انسان، توسط جریانات پنهان ذهن، اداره می شود.
در‌حقیقت، هدف روانکاوی از سوی زیگموند ، این بود که آگاهی مورد نظر را به ناخودآگاه فرد بیمار، اعمال کند.

دستگاه روانی

پس از ارائه نظریات مرتبط با ضمیر ناخودآگاه، زیگموند فروید الگوی ساختاری تری را ارائه داد. بر‌اساس الگوی فروید، ذهن از موجودیت‌های زیر تشکیل می شود:

• ‌Id شناسه؛
• Ego منیت؛
• super ego من برتر.

این سه بخش از نظر زیگموند دستگاه روانی نامیده می‌شود.
لازم است بدانید این سه بخش منطقهای فیزیکی درون مغز نیستند. بلکه مفاهیمی هستند که به شکل پیش‌فرض عملکردهای مهم ذهن را شرح می دهند.
به طور‌معمول id یا شناسه، ego یا نفس و superego یا ابر نفس، به عنوان سه بخش اساسی از شخصیت انسان توسط فروید مفهوم‌سازی شده اند.

شناسه، نفس، من برتر

تصور فروید بر این است که شناسه یا آی‌دی، مطابق اصل لذت در سطح ناخودآگاه عمل کند. اصل لذت در‌واقع، رضایت خاطری است که از ارضای غرایز اساسی در فرد شکل می گیرد.
شناسه شامل دو نوع غریزه بیولوژیکی یا محرک است که فروید نابغه بر‌اساس نگاه های هنری-تطابقی آنها را اروس و تاناتوس نامیده است.
اروس یا غریزه زندگی، به فرد کمک می کند تا زنده بماند. زنده ماندن، فعالیتهای پایدار زندگی مانند تنفس، غذا خوردن و رابطه جنسی را شامل می شود. انرژی ایجاد‌شده توسط غرایز، به عنوان میل جنسی یا لیبیدو شناخته می شود.
در‌مقابل اروس، تاناتوس یا غریزه مرگ قرار دارد. مجموعه ای از نیروهای ویرانگر که در همه انسانها موجود است. وقتی این انرژی به بیرون و به سمت دیگران هدایت می شود، به صورت پرخاش و خشونت خود را نشان خواهد داد.
زیگموند فروید معتقد بود که اروس از تاناتوس قویتر است، به‌همین‌دلیل افراد بیشتر می توانند زنده بماند تا آنکه دچار خودویرانگری شوند.
منیت یا ایگو از طریق شناسه در دوران نوزادی شروع به رشد می کند. هدف نفسانی در رابطه با انسان این است که خواسته شناسه یا آی‌دی را به روشی قابل‌قبول از نظر اجتماعی تامین کند.
بر خلاف شناسه، ایگو از اصل واقعیت پیروی می کند زیرا این بخش در هر دو بخش ذهن آگاه IQ و ذهن ناخودآگاه EQ فعال است.
سوپر ایگو یا من برتر، در اوایل دوران کودکی درست در زمانی که کودک به عنوان یک جنسیت شناسایی میشود، ایجاد می شود. سوپر ایگو مسئولیت اطمینان از رعایت موازین اخلاقی را بر‌عهده دارد.
سوپر ایگو از نظر زیگموند فروید بر‌اساس اصول اخلاقی رفتار می کند. کارکرد من برتر این است که به ما انگیزه بدهد تا از نظر اجتماعی مسئولیت پذیر و قابل‌قبول سایرین رفتار کنیم.

معضل انسان با توجه تعریف فروید از روان

یکی از معضلات اساسی که وجود انسان را مورد رنجش قرار می دهد این است که هر یک از عناصر دستگاه روانی خواسته هایی دارند. هر جز از عناصر، خواسته ها را برای اجرا به جریان عملکردی ما منتقل می کنند. عدم ناسازگاری این اجزا و درگیری های درونی، به شکلی ملموس اجتناب‌ناپذیر هستند.
به عنوان مثال: در‌صورتی‌که عدم رعایت قوانین، از سوی فرد صورت بپذیرد، سوپر ایگو، به عنوان ملکه عذاب باعث احساس گناه و عذاب در فرد خواهد شد.
هنگامی که بین اهداف شناسه و من برتر تعارض وجود داشته باشد، نفس باید به عنوان یک داور عمل کند و عارضه حاصل از تفاوت را حل نماید.
منیت قادر است مکانیسمهای دفاعی مختلفی را به کار ببرد. این مکانیسمها با نامهای گوناگونی که زیگموند فروید آن را تشریح کرده است، قادر هستند از فشار قرار گرفتن در وضعیت اضطرابی جلوگیری کنند.

روان جنسی از منظر زیگموند فروید

یکی از مهمترین مباحثی که فروید را باید بابت آن فردی نابغه و نخبه معرفی کرد، نگاهی است که به جامعه خود داشته است.
در جامعه سرکوبگر ویکتوریایی، فروید همواره شاهد سرکوب نیازهای جنسی بود. این نوع سرکوب به ویژه در زنان، به صورت ویژه‌ای رخ میداد. در بسیاری از موارد، نتیجه سرکوبهای جنسی، منجر به بیماری‌های نوروتیک یا عصبی می شده است.
زیگموند فروید با بررسی و بازنگری سابقه جنسی بیماران خود، بخش عمدهای از تلاش خود را برای درک ماهیت و شناخت تنوع انواع بیماری‌های جنسی، صرف کرده است.
البته که در درجه اول، بررسی تجربیات جنسی توسط زیگموند به شکل بازنگری که در بالا اشاره شد، نبوده است.
او در ابتدا خواستههای بیمار، تجربه آنها از عشق، نفرت، شرم، گناه و ترس را مورد بررسی قرار ‌می داد. همچنین چگونگی کنترل این احساسات قدرتمند، موضوعی بود که برای زیگموند بسیار مهم به نظر میرسید.
اهمیت دادن به موضوع احساسات جنسی و مبحث چگونگی کنترل آنها سبب شد تا فروید نظریه رشد روان جنسی و عقده ادیپ را مطرح کند.
باور فروید این بود که کودکان با میل جنسی متولد می شوند. یک میل که ریشهای لذت‌‌جویانه دارد. به طور مثال مراحلی از کودکی وجود دارد که در طی آن مراحل، کودک ممکن است از یک object یا ابژه متفاوت، لذتی کسب کند.
بر‌اساس باور و نظر فروید، برای داشتن سلامت روانشناختی باید هر مرحله از دوران کودکی با موفقیت به پایان برسد. اگر مرحله ای با موفقیت به اتمام نرسد و فرد در مرحله خاص ثابت بماند یا اصطلاحا دچار گره شود، مبتلا به ناهنجاری ذهنی خواهد شد.
رشد روان جنسی، نظریهای است که به شکل خاصی، چگونگی شکل گیری شخصیت بزرگسالان توسط تجربیات کودکی را شرح خواهد داد.

پیروان و همراهان فروید

به سبب عمده فعالیت هایی که زیگموند فروید در زمینه روانشناسی از خود نشان داده است، پیروان زیادی را به خود جلب کرده است.
بسیاری از این افراد در زمان حیات فروید، کسانی بودند که از افراد مشهور آن زمان به حساب می‌آمدند. گروه مشهوری در سال 1902 که با عنوان جامعه چهارشنبه روانشناسی تشکیل داده شد. این گروه هر چهارشنبه از هفته را در اتاق کار فروید صرف گفتگو می کردند.
با رشد مجموعه چهارشنبه روانشناسی، فروید یک حلقه داخلی از همراهان فداکار خود با حضور افرادی چون ساندور فرنزی، کارل آبراهام، ماکس ایتینگون، ارنست جونز و هانس ساکس برای خود ایجاد کرد.
در آغاز سال 1908 اعضای این کمیته به 22 نفر رسید که نام آن به انجمن روانکاوی وین مبدل شد.
فارق از افرادی که در طول حیات فروید، با او هم مسیر بودند، این نابغه حتی پس از مرگ نیز، آثارش سبب الهام برای دانشمندان و روانشناسان بزرگی بوده است. افرادی چون کارل یونگ، تام هریس، اریک فروم و بسیاری دیگر خود را تحصیل‌کرده در مکتب یا نگاه زیگموند  بزرگ می دانند.

فروید آیا یک نابغه بود؟

سوال مهمی در‌رابطه‌با روانشناسی فروید وجود دارد که آیا آنچه که فروید ارائه داده است با شواهد قابل استناد است؟
جالب است بدانید که نظریه فروید در تبیین یا توضیح رفتار بسیار مناسب است اما در رابطه با پیش بینی رفتار که یک هدف علمی در نظر گرفته می شود، مناسب نخواهد بود.
نکته بالا سبب شده است که نظریات فروید از هیچ طریقی قابل جعل نباشند. یا به طور واضح باید گفت آنچه فروید مطرح کرده است نه قابل رد است و نه قابل اثبات.
به عنوان مثال برای درک بهتر، باید این موضوع را در نظر بیاوریم که آزمایش و اندازه گیری عینی در مورد ذهن ناخودآگاه امری بسیار دشوار است. به همین سبب نظریات زیگموند بسیار غیر علمی به نظر می رسند.
علی رغم شک و تردید که در مورد ذهن ناخودآگاه وجود دارد، روانشناسی شناختی، توانسته است فرآیندهای ناخودگاه را شناسایی کند. مانند حافظه رویه ای، پردازش خودکار و روانشناسی اجتماعی که اهمیت پردازش ضمنی را نیز به اثبات رسانیده است. چنین یافته های ارزشمندی، شاید دلیلی بر علمی بودن نظریه زیگموند نباشد اما سبب نشان دادن نقش فرآیندهای ناخودآگاه در رفتار انسان شده است.

 

نظریه جهان شمول فروید؟

با توجه به اینکه نظریه فروید را نه می توان علمی تلقی کرد و نه میتوان آن را فارغ از جهان و علوم شناختی دانست؛ با این حال شواهد نظریه های فروید که به صورت فردی قابل بررسی قرار گرفته است در ظاهر مشکلاتی به وجود می آورند. منظور ما از بررسی فردی این است که تعمیم نظریات فروید در‌رابطه با نمونههای گسترده تر بسیار دشوار است.
فروید موضوع اهمیت تعمیم در مورد جمعیت گسترده تر را بی اهمیت می پنداشت و فقط به تفاوت کیفی، میان مردم باور داشت.
یکی از دلایل قاطعی که دانشمندان باور دارند زیگموند فروید فردی نابغه بود، همان نگاه کیفی فروید است .البته که همین نگاه و عدم توجه به بررسی های کمی سبب شده است که فروید، یک فرد بی هدف در زمینه علم و دانش قلمداد شود.
همچنین برخی معتقدند که ممکن است زیگموند در تفسیرهای خود، سوگیری پژوهشی نشان داده باشد. به طور واضح این موضوع به این معناست که شاید فروید تنها به اطلاعاتی که نظریه های او را تایید می کرده است، توجه داشته و اطلاعات و توضیحات دیگری را که متناسب با نظر او نبوده، نادیده گرفته است.
با توجه به آنچه گفته شد، برخی از افرادی که بر آثار فروید مطالعاتی انجام داده اند باور دارند که نظریه فروید را باید از منظر نظریه های خاص مورد ارزیابی قرار داد. طبق نتایج این مطالعات شواهدی وجود دارد که از مفاهیم فروید، در‌رابطه با بررسی شخصیتها از منظر اورال و آنال و برخی جنبههای دیگر از عقاید او در مورد افسردگی و پارانویا حمایت میکند.
شواهد ذکر شده در‌ رابطه‌ با عقاید فروید، مربوط به درگیری ادیپی و نظریات مرتبط با مسائل جنسی زنان و تفاوت رشد آنها با مردان به شکل اندکی قابل پشتیبانی دقیق است زیرا همان موضوع نگاه کیفی زیگموند در آن دخیل است.

حسن ختام آنچه که در باب فروید نابغه گفته شد

زیگموند فروید را باید یک فرد نابغه دانست که علاوه بر انتقاداتی که نسبت به جهان مذهب نشان داده است، توانسته است اندیشههای مذهبی و هنری را به بیانی علمی یا شبه علمی مطرح در قالب جهانی مجزا مانند کوه شرح دهد.
از منظر برخی دانشمندان؛ فروید نابغه، شاید آنچه که باید به عنوان علم در اختیار قرار می داد را ارائه نکرده است، اما ویژگی کیفیت گرای وی را، هیچ‌گاه نباید مورد سرزنش قرار داد. زیرا او به عنوان کسی که با نگاه عمیق به جهان هنر، یک جهان اندیشمندانه در توجیه رفتارهای انسانی آفریده است همواره مورد ستایش بزرگانی است که جهان واقعی امروزه را اداره می کنند.
آیا به‌راستی کسی که قادر است جهانی را خلق کند و به توضیح آن بپردازد یک نابغه نیست؟ به گمان ما طرح نظریه های زیگموند به عنوان نه تنها نظریه های خاص بلکه در برخی موارد یک نظریه حرفه ای برای توضیح رفتارهای انجام شده، قابل توجیه و پذیرش است.
کافی است با نگاهی ساده به آنچه که زیگموند در مورد ضمیر ناخودآگاه گفته است، رفتارهای خود را مورد بررسی قرار دهیم. در این حالت در‌خواهیم یافت که ما در‌واقع سیری از گذشته هستیم که امروزمان تحت تاثیر آن، رقم خورده می شود.

منبع: simplypsychology.org

به ما بگو چطور هستیم ؟

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۲ رای
نمایش بیشتر

مدرسه کسب و کار آیا

مدرسه کسب و کار آیا، یک موسسه آموزش مهارت‌های فردی و توسعه کسب و کار است که ماموریت آن آموزش روش‌های ایده‌پردازی، راه اندازی و ارتقای کسب و کار، مهارت‌های مذاکره و فروشندگی حرفه ای و به صورت کلی ارتقا و رشد افراد، مدیران و سازمان ها می‌باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا