زندگی نامه فردریک بکمن
فردریک بکمن نویسنده، وبلاگ نویس و مقاله نویس در سال 1981 در سوئد متولد شد. او نویسندهی جوانی است که دنیا را با کتاب های خود شگفتزده کرده و به سرعت تبدیل به یکی از نویسنده های مورد علاقهی بسیاری در نقاط مختلف دنیا شده است.
زندگی نامه فردریک بکمن
فردریک بکمن نویسندگی را در نوجوانی و جوانی با نوشتن مقاله هایی در روزنامهی سوئدی Helsingsborgs Dagblad شروع کرد و وبلاگش را در سال ۲۰۰۹ ساخت. در واقع بخش هایی از اولین کتابش، “مردی به نام اُوه” را ابتدا در این وبلاگ نوشت.
با اینکه مدتی طول کشید تا انتشاراتی پیدا شود که راضی به چاپ این کتاب شوند، “مردی به نام اُوه” پس از چاپ به سرعت به شهرت جهانی رسید، طوری که از زمان چاپش تا الان ۲.۸ میلیون نسخه به بیش از 30 زبان دنیا به فروش رفته و در سال ۲۰۱۵ فیلم آن ساخته شد.
قلم بکمن ترکیب منحصر به فردی از تلخ و طنز است و کتاب هایش بوسیلهی همین قلمِ خاص به راحتی قابل تشخیص هستند.
موضوع هایی که او قالباً برای کتاب های خود انتخاب میکند، معمولاً موضوعاتی هستند که یا نوشتنشان برای نویسندهها سنگین است و یا خواندنشان برای خواننده. موضوعاتی مانند آلزایمر، تمایل به خودکشی، تجاوز، و غیره.
اما او با قلمِ سبک و طنزِ خفیفی که در لحن نوشتههایش وجود دارد، در کنار نشان دادن اهمیتِ واقعی این موضوع ها به خواننده، خواندنِ آنها را برای عموم ممکن و دلنشین میسازد.
کتاب های بکمن میتوانند در یک صفحه لبخند بر لب خواننده بیاورند و در صفحهی بعد اشک در چشمان او حلقه زند، و این جادوی قلم اوست.
موضوع رایجی که در کتاب هایش دیده میشود، قضاوت نکردنِ دیگران و تشویق به درکِ آنهاست. شخصیتِ اصلیِ تعدادی از کتاب های او افرادی هستند که در ابتدا بسیار زننده و بی اخلاق به نظر می آیند. افرادی که اگر در زندگی واقعی با آنها مواجه شویم، در همان دقایقِ اول تصمیم میگیریم که از آنها خوشمان نمیاید. او با این شخصیت ها کتابِ خود را آغاز میکند و به آرامی مطالبی را درمورد شخصیت آشکار میکند که خواننده ناخودآگاه خود را به جای او گذاشته و او را درک میکند.
پیشنهاد مطالعه بیشتر زندگینامه رولف دوبلی
بکمن با استفاده از قلمی روان و زبانی ساده خواننده هایش را به محلی فراتر از خودشان میبرد و احساسات آنها را برمی انگیزد.
او به عقیدهی بسیاری در این زمینه رقیبی ندارد.
همسرِ او ندا شفتی، ایرانی است و آنها دو فرزند دارند. بکمن بارها در مصاحبهها و همچنین در وبلاگ خود از تاثیرات مثبت بزرگی که همسرش بر زندگی او داشته صحبت میکند و در کتابش “چیزهایی که پسرم باید دربارهی زندگی بداند” نوشته :
“گاهی از من میپرسند قبل از اینکه با مادرت آشنا بشم چطور زندگی میکردم. جوابی که به آنها میدهم این است که آنموقع اصلاً زندگی نمیکردم. و برای تو، پسرم، آرزوی چنین چیزی را دارم.”