انسان در جستجوی معنا

انسان در جست و جوی معنا


انسان در جست و جوی معنا اثری است درباره‌ی قدرتِ درونی‌ای ‌که باعث جان به در بردنِ نویسنده‌ی آن، ویکتور فرانکل، از یکی از اردوگاه های کار اجباری نازی ها شد.

این کتاب گزارشی از تجربیاتِ شخصیِ نویسنده است. تجربیاتی که مانندِ آنها میلیون ها زندگی را در طول سالها بارها و بارها عذاب داده است و پس از ده ها سال همچنان یکی از پرفروش ترین و تاثیرگذارترین کتاب‌های آمریکاست.

این داستان درمورد وحشتی بزرگ و هولناک که تا به حال بارها و بارها درباره‌اش صحبت شده نیست، بلکه درمورد انبوهی از شکنجه های کوچک و تاثیر تدریجی آنها بر روح و روان انسان است.


درباره نویسنده:

نویسنده‌ی این کتاب، ویکتور فرانکل، روانشناس اتریشی یهودی بود که تحقیقات خود را بطور عمده در زمینه‌ی “منطق درمانی” انجام می داد.

در ابتدای جنگ جهانی دوم توسط سفارت آمریکا در وین به او پیشنهاد شد که با گرفتن ویزای آمریکا برای زندگی به این کشور نقل مکان کند، اما او به دلیل مراقبت از والدینش این پیشنهاد را رد کرد.

در سال ۱۹۴۴، بی خبر از این که والدین، برادر و همسرش به دست نازی ها کشته شده بودند، فرانکل در چهار اردوگاه مختلف از جمله آشویتس اسیر شده و پس از یک سال تحمل شرایط طاقت فرسا و غیرقابل وصف، در سال ۱۹۴۵ به کمک سربازان آمریکایی، او بعنوان یکی از بازمانده های این اردوگاه جان سالم به در برد.

فرانکل به وین بازگشت و با تجربیاتی که در اسارت درباره روان انسان به دست آورده بود، تحقیقات خود در زمینه‌ی منطق درمانی ادامه داد.

او تجربیات روزمره‌ی خود را در این کتاب ثبت کرده و سوالی را مطرح کرده که کمتر در نوشته هایی مربوط به جنگ جهانی به آن برخورد کرده‌ایم.

اینکه تاثیر زندگی روزمره در یک اردوگاه کار اجباری تحت شرایطی که برای هر انسانی غیرقابل تحمل به نظر میرسند، در ذهن یک زندانیِ عادی به چه شکل است؟ چه قدرتی در ذات بشر وجود دارد که سال ها زندگی کردن در چنین شرایطی را برایش ممکن میسازد؟

کتاب “انسان در جست و جوی معنا” به دو بخش تقسیم شده است. بخش اول تجربیات شخصیِ فرانکل در اردوگاه کار اجباری، و بخش دوم پندهای استخراج شده از این تجربیات و گفته هاست که هر انسانی میتواند در زندگی از آنها استفاده کند.

او به ما می آموزد که چطور میتوانیم برای پیدا کردن معنای زندگی خود، از تجربیات او درس بگیریم.

فرانکل برمبنای تجربیات شخصی خود و مشاهداتش در اردوگاه ها به این صورت نتیجه گیری کرده است، که ما نمی توانیم از رنج اجتناب کنیم اما می توانیم طرز مقابله با آن را با اختیار خودمان انتخاب کنیم، در آن معنایی بیابیم، و با این معنای تازه شده به زندگیِ خود ادامه دهیم.

او در این کتاب از خود (و خواننده) می پرسد ما چه هستیم اگر در این دنیا مالک هیچ چیز نباشیم؟ اگر مدرک تحصیلیمان، خانواده ‌مان، خانه ‌مان و ناممان را نداشته باشیم، چه هستیم؟ اگر بخشی یا تمامِ اینها از ما گرفته شود، چه چیزی شخصیت ما را تعریف میکند؟ چه چیزی باعث میشود به زندگی ادامه دهیم؟ و چرا؟

در قلبِ نظریه‌ی او، این عقیده وجود دارد که نیروی محرکه‌ی انسان برای ادامه‌ی زندگی لذت نیست، بلکه گشتن به دنبال معنای زندگیِ خود است.


بخش هایی از کتاب:

“هنگامی که دیگر نتوانیم شرایطمان را تغییر دهیم، آنموقع است که در چالشِ تغییر دادنِ خودمان قرار میگیریم.”

“همه‌چیز را میتوان از انسان گرفت، جز یک چیز. آخرین بخشِ آزادیِ انسان. اختیارِ او در انتخاب کردنِ عکس‌العملش به هر شرایطی. اختیارِ او در انتخاب کردن مسیرِ زندگیش.”

“کسی که جوابِ ‘چرا؟’ را در زندگیش پیدا کند، میتواند با هر ‘چگونه؟’ای کنار بیاید.”

“نشان دادنِ عکس‌العملی غیرعادی به یک شرایط غیرعادی، رفتارِ کاملاً معقولی است.”

.